امروز وقتی به عادت هرروز

ذهنم را روی «کاغذ» ریختم

 چشمم به یک پرونده­ ی نیمه ­بازِ قدیمی افتاد

 که سال ­های سال است،

 بخش زیادی از توجهم به «زندگی» را

 «پنهانی» می­ د

و من همیشه

به بهانه ­های مختلف

از تعیین تکلیف آن «هراس» داشته ­ام

اما این ­بار.

 چشم در چشمش نشستم

و او را به عنوان «یقینی­ ترین رخداد» زندگی­­ ام

 پذیرفتم.

اکنون که در «ذهنم» پرونده ­اش را بسته­ ام

 احساس می­ کنم که انرژی­ام برای «زندگی» چندبرابر شده است

 و همه ­ی شماها را بیشتر ازپیش «دوست» دارم.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سئو ارزان سایت فن گات | وست ورلد امیرعلی fanyidaohangye کیمیا داش آکل کنگره بزرگداشت شهید آیت الله قدوسی نهاوندی دوستانه بلاگ Phillip