#کارت_به_کارت
به درب #ساختمان_پزشکان رسید.
نگاهی به #سهمیه_پذیرش پزشکان انداخت
و به سختی پزشک مورد نظرش را پیدا کرد. ✌️
وقتی بعد از کلی معطلی، نوبتش رسید،
خانم منشی گفت: اگر #پول_نقد همراه ندارید، به حساب آقای دکتر، #کارت_به_کارت کنید.
@dasanak
در سالن #بورس و #فرابورس، هر روز راس ساعت 9، حدود 450 تشک مبارزه پهن می شود و بر روی هر کدام #ترس و #طمع و #رونق و #رکود، جلو چشم هزاران #طرفدار و #تماشاگر به جان هم می افتند.
ساعت 12:30که #ناظر مسابقات در سوت پایان مبارزه می دمد در هر تشک:
-اگر #ترس یا #رکود غالب شده باشند، نتیجه #قرمز می شود.
-اگر #طمع یا #رونق برنده شده باشند، نتیجه #سبز می شود.
و در هر حال، آن هزاران طرفدار و تماشاگر، غالبا برای «تجدید وضو» از روی صندلی خود بلند می شوند و در مسیر، با مرور اتفاقات و خبرهای امروز راجع به فردا راس ساعت 9 برنامه ریزی می کنند.
@dasanak
رونوشت:
-همه علاقه مندان به سرمایه گذاری در بورس جهت اطلاع
-همه فعالان بازار بورس جهت مدیریت بهینه #استرس و #مثانه
خیلی وقت بود که دنبال یک «فرمول جادویی» یا یک «تکنولوژی عجیب» می گشتم تا بوسیله ی اون طول شبانه روزم رو بیشتر کنم، بلکه بتونم دهها کاری که از این روز به اون روز موکول کردم و الان روی هم تلنبار شدند رو انجام بدم.
خوشبختانه دیروز بعد از مدتها یک تکنولوژی مشابه یافتم که به جای افزایش «طول زمان»، میتونه «عمق زمان» رو بیشتر کند. البته خیلی هم فرق نمیکنه . در هر حال زمان رو با برکت میکنه و میتونید با استفاده از اون عقب موندگیهاتون رو جبران کنید.
جالب این جاست که این تکنولوژی بر خلاف انتظار من خیلی هم پیچیده و عجیب نیست، بلکه از یک فیلتر و یک تقویت کننده ساده تشکیل شده که با ظرافت خاصی با هم میکس شدهاند، این تکنولوژی عبارات است از:
«یا کاری ارزش انجام دادن ندارد یا می ارزد که با تمام وجود انجام شود»
امتحان کنید
یک هفته کارهاتون رو از این تکنولوژی عبور بدید
نتیجه اش حیرت آوره!!!!
آن شب، کبری تا صبح خوابش نبرد،
صبح بر مادرش پیشدستی کرد و گفت:
از تصمیم دیروزم منصرف شدم
میخواهم «خودم» باشم هرچند مردم بگویند کبری «ساده» است
مادر جان! دخترت هرگز خودش را در «قضاوت دیگران»، زندانی نخواهد کرد.
و عمرش را با «زندگی به سبک دیگران»، هدر نخواهد داد.
قدیمها.
وقتی سراغ کارهایی میرفتم
که «از تهِ دل» برایم ارزشمند بودند
شب
یک «خستگیِ خوب»
تمام وجودم را
درآغوش میگرفت
و درونم را پُر از
حسِ خوب زندگی میکرد.
حالا پس از چند سال.
دوباره میخواهم یکییکی کارهای دلی را
به روزهای زندگیام برگردانم.
به خدا دلم برای آن «خستگی های خوب» تنگ شده است.
سرِکلاس.
وقتی همه میگفتند: استاد خسته نباشید
دستش را بلند کرد
و از استاد «مدیریت مالی» پرسید:
استاد! اگر فردی «تمام دنیا» را بدست بیاورد
و «خودش» را از دست بدهد
چقدر «سود» کرده است؟؟
استاد لحظه ای به فکر فرو رفت و گفت:
الآن خسته ام. جلسه ی بعد
امروز وقتی به عادت هرروز
ذهنم را روی «کاغذ» ریختم
چشمم به یک پرونده ی نیمه بازِ قدیمی افتاد
که سال های سال است،
بخش زیادی از توجهم به «زندگی» را
«پنهانی» می د
و من همیشه
به بهانه های مختلف
از تعیین تکلیف آن «هراس» داشته ام
اما این بار.
چشم در چشمش نشستم
و او را به عنوان «یقینی ترین رخداد» زندگی ام
پذیرفتم.
اکنون که در «ذهنم» پرونده اش را بسته ام
احساس می کنم که انرژیام برای «زندگی» چندبرابر شده است
و همه ی شماها را بیشتر ازپیش «دوست» دارم.
خیلی وقت است یخچال خانه ی ما،
میزبان اقلام زیادی از داروهای مختلف و متنوع است
دیروز تصمیم گرفتم آنها را وارسی کنم
و ضروری هاشون را نگهدارم و بقیه را به درمانگاه سرکوچه ببرم.
همین که آنها را روی سینی ریختم.
چشمم به دارویی افتاد به اسم تجاری « concern-Anti »
که زیرش با قلم ثلث به رنگ آبی نوشته شده بود:
«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ».
بروشور همراه دارو را نگاه کردم نوشته بود:
«این دارو بهترین، موثرترین و ارزانترین دارویی است
که تاکنون توسط پزشکان برای رفع نگرانی تجویز شده است،
استفاده از آن خلأهایِ ذهن را پُر میکند
و باعث میشود مجالی برای نفوذ افکار بیخودی و نگرانی های بیهوده به ذهن فراهم نشود».
خلاصه
از دیروز فکرم مشغول شده
که خدایا «رفع نگرانی» چه ارتباطی با آیهی 7 سوره انشراح دارد؟؟؟؟
لطفاً راهنمایی ام کنید.
درباره این سایت